حرمت یک پرستار شبکار

داستانی واقعی از ارزش گذاری برای پرستاران توسط نهادهای دولتی و مردم
یه دوست نرس(پرستار) دارم تو کانادا که تو یه بیمارستانی تو یه شهر کوچیک کار می کنه و در ماه چندتا شیفت شبکار هم داره.
یه روز صبح که از سر کار برمی گرده، می بینه مأموران شهرداری دارن یه تابلو «بوق زدن ممنوع» جلوی آپارتمانی که ایشون تو یکی از واحداش سکونت داشته، نصب می کنن و البته همسایه ها همه به نصب تابلو اعتراض داشتن.
در نهایت چون زور شهرداری بیشتر بوده ، همسایه ها رو راضی می کنن و تابلو نصب میشه.
شهرداری برای انجام این کارش یه دلیل داشته که اون دلیل رو پایین تابلو با یه فونت ریزتر نوشته بوده.
می دونین اون دلیل چی بوده؟
«در این خیابان یک پرستار شبکار زندگی می کند»!!
دیدگاه شما